داستان های واقعی FUNDAMENTALS EXPLAINED

داستان های واقعی Fundamentals Explained

داستان های واقعی Fundamentals Explained

Blog Article

اگر مشتاق داستان واقعی ارواح و تجربه ماوراءالطبیعه هستید، هیچ راه بهتری در برابر بازدید از تأسیساتی که بر فراز گورستان بت‌پرستان ساخته شده، وجود ندارد.

این خانه گذرگاه‌های مخفی، ستون‌های وارونه، اتاق‌هایی که مهروموم شده بودند و راه‌پله‌هایی که راه به جایی نمی‌بردند، داشت. حتی حمام‌ها قرار بود آن‌ها را گیج کنند، زیرا از ۱۳ مورد، فقط یکی کار می‌کرد.

هنگامی که آن‌ها یک کشیش را برای برکت دادن به خانه فراخواندند، او ظاهراً صدایی شنید که می‌گفت: «برو بیرون!»
راستان نامه
برخی از این حوادث بی ضرر بودند. برخی ادعا می‌کنند که او هرگز در آن‌جا زندگی نکرده است. بااین‌حال، حوادث دیگر در این ملک، نسبتاً خشن بودند.

دخترک فکر کرد که آن شخص پدرش است؛ اما هنگامی که سرش را برگرداند تا نگاه دقیق‌تری بیاندازد، متوجه شد که مرد غریبه‌ای است. مرد لباس سرهمی پوشیده و ریش پرپشتی صورتش را پوشانده بود. او چیز بزرگی را در دست چپش گرفته بود که با هر قدم به جلو و عقب تاب می‌خورد.

مطالب مشابه : داستان کوتاه و جالب از مرحوم شیخ رجبعلی خیاط

از طرف دیگر مدام بر سر خانه ماندن و بیرون رفتن، مهمان آمدن و… اختلاف داشتیم. مجید دوست داشت وقتی از سر کار می‌آید روی کاناپه جلوی تلویزیون دراز بکشد، تلویزیون ببیند و هیچ حرفی هم نزنیم ولی برعکس من عاشق مهمانی رفتن و مهمانی دادن، سفر، خرید و… بودم ولی او سعی می‌کرد مرا مهار کند و نشان دهد که این چیزها اصلا مهم نیست و من بیهوده وقت تلف می‌کنم. او حتی صحبت کردن درباره احساسات را هم بیهوده می‌دانست.

آن‌ها قبل از فرار، فقط ۲۸ روز در خانه دوام آوردند. این خانواده ادعا کردند که از دیوارها لجن تراوش کرده است. چاقوها از روی پیشخوان آشپزخانه به پرواز درآمدند و موجودی شبیه خوک آن‌ها را وحشت‌زده کرده بود.

هامفریس همچنین ادعا می‌کند که شواهدی از قربانی‌کردن آیینی و شیطان‌پرستی در زیر پلکان پیدا کرده است؛ جایی که گزارش شده، او در آنجا استخوان‌های کودکان را که با خنجر سوراخ شده‌اند، دیده است.

به طور طبیعی، شک‌ و تردید در مورد این داستان‌های به‌ظاهر واقعی ارواح فراوان بود. با توجه به اینکه یکی از معروف‌ترین قتل‌عام‌ها در این خانه داستان واقعی ارواح رخ داده و خانواده لوتز بدهی‌های سنگین داشتند، فقط منطقی است که آن‌ها برای جلب مجدد توجهات به قلمروشان (شاید حتی یک معامله کتاب یا فیلم)، یک حیله مفصل ساخته باشند.

حتی لباس‌های خدمه سرجایشان گذاشته شده بودند، اما کسی پیدا نشد. فقط یک پمپ جدا شده در انبار، سه و نیم فوت آب در آبگیر، و یک قایق نجات گم‌شده، نشان می‌دادند که مشکلی وجود داشته است.

روز‌ها بـه همین ترتیب گذشت و کم کم بچه‌ها شروع کردند بـه شکایت از بوی سیب‌زمینی‌هاي‌‌‌ گندیده. بـه علاوه، ان‌هایی کـه سیب‌زمینی بیشتری داشتند از حمل ان بار سنگین خسته شده بودند.

این اتفاقات برای شما یک درس بزرگ داشت؛ اینکه خودتان را بشناسید، باور کنید و قدر و ارزش خودتان را بدانید.

در زمان قاجار ، درکنار سفارت حکومت عثمانی در تهران ، مسجد کوچکی وجود داشت.

Report this page